گروه ایرنا زندگی - قدیمها در خانوادهها دائماً حرف از قناعتورزی بود و پدر و مادرها سعی میکردند تا فرزندانشان را بهگونهای تربیت کنند که از آنها درخواستهای نامعقول نداشته باشند. در واقع، قناعت ورزی یکی از ارکان اصلی موفقیت در مدیریت اقتصاد خانواده به شمار میآمد. در چند سال اخیر با پیشرفت تکنولوژی و نفوذ شبکههای اجتماعی به زندگی مردم، تغییرات بسیاری در سبک زندگی مردم ایجاد شده است. یکی از این تغییرات مصرفگرایی است که مقام معظم رهبری بارها نسبت به آن هشدار دادهاند. چند سال پیش ایشان در دیداری با اقشار مختلف مردم فرمودند: «ما متأسّفانه گرفتار اسراف و زیادهروی شدهایم... اسراف در لباس، در خوراک، در تجمّلات زندگی، در زینتها و آویزههای گوناگون... همینها است که زندگی را خراب میکند و در جامعه بیعدالتی به وجود میآورد، و در نهایت همینها است که اقتصاد را نابود میکند.»
این الگوی مصرف با شعار «مصرف کن، خوشبخت باش» بودجه فرد را بدون هدف و در موقعیتهای غیرضروری هدر میدهد و پیامدهای آسیبزایی برای سبک زندگی افراد در پی دارد که دکتر نسیم نوری، متخصص روانشناسی و استاد دانشگاه درباره آن توضیحاتی را ارائه میدهد.
مصرفگرایی معادل خوشبختی شده است
نوری در تعریف مصرفگرایی میگوید: «مصرفگرایی یک گرایش و علاقه بیش از نیاز واقعی به مصرفکردن است. خریدهای افراطی و مصرف بیش از اندازه هر چیزی میتواند بهنوعی مصرفگرایی باشد. اگر ما نیاز واقعی به خرید کالایی نداریم ولی نیاز درونی ما را مجبور میکند که بیشتر و بیشتر به سمت خرید برویم، این گرایش ما به مصرفگرایی را نشان میدهد.»
او ادامه میدهد: «متأسفانه امروزه نگاه مصرفگرایی بهنوعی معادل خوشبختی شناخته میشود؛ یعنی اساساً مفهوم لذت و خوشبختی در این تلقی میشود که ما چقدر بیشتر و بیشتر میتوانیم داشته باشیم، بخریم و استفاده کنیم.»
عواملی که باعث تمایل به سبک زندگی مصرفگرا میشود
نوری یکی از دلایل مصرفگرایی را تربیت نادرست خانوادهها عنوان میکند. او میگوید: «والدینی که خودشان مصرفگرا هستند این الگو را برای فرزندانشان ایجاد میکنند که مصرفگرایی را به یکروال یا الگو برای زندگی خودشان قرار دهند.»
او افزود: «در کنار این موضوع، ما خانوادههایی را میبینیم که به لحاظ شرایط مالی یا محدودیتیهایی که داشتند، مصرفگرایی ندارند، اما همیشه آرزویی از توان مصرفگرایی دارند. این افراد به فرزندانشان با یک حسرتی بیان میکنند که آنهایی که توان مالی دارند، زیاد میخرند و آدمهای خوشبختی هستند؛ بنابراین، الگوی مستقیم والدین برای فرزند و آرزوی پنهانی در والدین به مصرفگرا بودن در ریشه شکلگیری مصرفگرایی اثرگذار است.»
این روانشناس ریشه مصرفگرایی را به شرایط خانواده محدود نمیداند و میگوید: «فشار اجتماع و الگوهای ایدهآلی که در جامعه بر مبنای چشم و همچشمیها، تفاخرها و پز دادنها شکل میگیرد نیز میتواند در مصرفگرایی اثرگذار باشد.»
به گفته نوری، اگر بخواهیم مصرفگرایی را در دسته عوامل فردی و عوامل بیرونی در نظر بگیریم؛ ما میبینیم که افرادی که ظواهر برایشان مهم است و به لحاظ درونی همیشه تمایل به برتری از دیگران دارند، گرایش به مصرفگرایی در آنها بیشتر است؛ پس ساختارهای شخصیتی، ویژگیهای درونی افراد و آن حسهای برتریجویی که در افراد وجود دارد میتواند بر شکلگیری الگوی مصرفگرایی در رفتار فرد اثرگذار باشد.
او رسانه را بهعنوان یکی از عوامل خارجی مؤثر در مصرفگرایی دانست و افزود: «رسانهها با تبلیغ تنوع کالاها، ترغیب افراد به مصرف بیشتر و امکانداشتن بیشتر کالاهای مختلف بهنوعی در گرایش افراد به بیشتر و بیشتر هزینهکردن و بیشتر داشتن علیرغم نیازهای واقعی اثرگذار هستند.»
او تأکید میکند: «ما باید به لحاظ درونی و روانشناختی روی خودمان کار کنیم تا خیلی از این خلأهای درونی را درمان کنیم که گرایشهای بیرونی اینچنینی را بتوانیم بهبود بخشیم. همچنین در سیاستهای کلی جامعه باید این لحاظ شود که چقدر تبلیغها و فشارهای اجتماعی بیرونی به لحاظ روانشناختی میتواند روی افراد برای مصرف بیشتر و تمایل به داشتن بیشتر اثرگذار باشد.»
مصرفگرایی با ویژگی شخصیتی افراد مرتبط است
نوری میگوید: «شخصیتهایی که ایدهآلگرا هستند و میل درونی به بهتر بودن، پیشرفت و جلو افتادن از دیگران را دارند، در مصرف و داشتن و خرید تمایل دارند که نگاه ایدهآلی خودشان را لحاظ کنند.»
این روانشناس میگوید تمایل به مصرفگرایی در افرادی که در هویتیابیهایشان سردرگم هستند نیز بیشتر دیده میشود. او بیان میکند: «ما انتظار داریم یک انسان سالم در سن مشخص به هویت مشخصی دست پیدا کند و خیلی از افراد متأسفانه هویتیابیشان در مرحله درست زندگی شکل نمیگیرد و این هویتیابی بهصورت سردرگم باقی میماند؛ این افراد احساس شایستگیشان میتواند در گرو بیشتر داشتن باشد و چون هنوز به یک هویت مستقلی نرسیدند که بدانند چه چیزی میخواهند و چقدر میخواهند، اینها احساس شایستگیشان متغیر است.»
به اعتقاد نوری، افراد دارای هیجان طلبیهای مفرط نیز با ویژگی مصرفگرایی مرتبط هستند. برخی از اختلالهای شخصیتی دچار هیجانخواهی یا هیجانطلبی مفرط هستند؛ این افراد جذب تنوع و اتفاقات جدید میشوند و دوست دارند مدام در حال تجربه باشند؛ بنابراین آن گرایش بیشتر خریدن، بیشتر داشتن و تنوع بیشتر محصولات و کالاها در این افراد بالا میرود.
او تصریح میکند: «در اختلالات شخصیتی مثل شخصیتهای نمایشی، آنهایی که توجهطلبیهای مفرط دارند و دوست دارند دیگران به آنها توجه کنند، آنها قطعاً بیشتر تهیه میکنند و مصرف بیشتری دارند تا به اطرافیان خود نشان دهند که ما بهتر هستیم.»
این استاد دانشگاه اختلال شخصیتهای وابسته را از دیگر شخصیتهای مرتبط با ویژگی مصرفگرایی دانست و افزود: «این افراد به لحاظ ویژگی سلطهپذیری و تمایل شدیدی که به همرنگی با جماعت دارند، معمولاً پیرو معیارهای بیرونی و فشارهای بیرونی هستند؛ یعنی اگر چیزی مد میشود، اینها برای عقب نماندن و برای پیروی از معیارهای کلی به سمت این معیارها حرکت میکنند. اگر در یک جامعهای الگوی مصرفگرایی بهعنوان یک معیار بیرونی زیاد شود این افراد وابسته معمولاً این الگوها را تبعیت میکنند.»
نوری میگوید افراد دیگری که در آنها گرایش مصرفگرایی دیده میشود افرادی با عزتنفس پایین هستند: «احساس رضایت این افراد از خودشان بر مبنای داشتن چیزهای بیشتر است؛ یعنی اگر ویژگیها، اقلام، کالاهای متنوعتر و بیشتری داشته باشند، احساس رضایت درونیشان از خودشان بالاتر میرود؛ احساس میکنند که انسان موفقتر و بهتری شدند و با این ذهنیت میتوانند اعتمادبهنفس خودشان را حفظ کنند؛ بنابراین، این افراد میتوانند گرایش به مصرفگرایی داشته باشند.»
به گفته نوری، پایه رفتارهای انسانها باورهای آنها هستند؛ لذا اگر انسانها باورهای غلطی داشته باشند پیرو آن ما رفتارهای غلط هم میبینیم. او میگوید: «وقتی باور ذهنی یک فرد این است که "از بقیه کم نیاورم، اگر پول دارم چرا تهیه نکنم و از زندگی با تنوع کالاها و امکان خرید بیشتر لذت نبرم" یا وقتی فردی به ما میگوید " خرید حال منو خوب میکنه" گرایش و تمایل به مصرفگرایی در این فرد دیده میشود. متأسفانه این مدل فرهنگی که در آن مصرفگرایی الگوی قالبی پیدا میکند و افراد این چشم و همچشمیها را پیدا میکنند، عملاً افراد به بیهدفی میرسند؛ چون شروع به خرید کالاهایی میکنند که نیاز واقعیشان نیست و این میتواند ریشه آسیبهایی باشد که متأسفانه در دل جامعه در حال شکلگیری است.»
تبدیل مصرفگرایی به سبک زندگی معضل است
نوری میگوید: «زمانی مصرفگرایی به یک معضل تبدیل میشود که بهصورت یک سبک زندگی برای فرد ایجاد شود؛ لذا تنوع دادن به زندگی و رفتارهای مصرفگرا گونه بهصورت محدود خیلی نمیتواند در ساختار روانی ما و جامعه تأثیرگذار باشد اما مصرفگرایی زمانی به معضل تبدیل میشود که بهصورت یک سبک زندگی برای فرد ایجاد شود. در چنین شرایطی، مصرفگرایی در همه ابعاد زندگی و در همه کالاهای مصرفی فرد غالب شده و فرد کنترلی بر رفتار خود ندارد.»
این روانشناس تأکید میکند: «وقتی که فرد علیرغم فشارهای مالی و نیازهای دیگری که دارد نمیتواند ساختار تمایل خود برای داشتن بیشتر کالاها را کنترل کند، این به سبک زندگی فرد تبدیل شده است و این رفتار به سبب ناآگاهانه و غیرقابلکنترل بودن میتواند آسیبزا باشد.»
مصرفگرایی بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد
نوری با بیان اینکه مصرفگرایی بر سلامت روان افراد تأثیرگذار است، میگوید: «وقتی مصرفگرایی به سبک زندگی و الگوی اصلی ذهنی فرد تبدیل میشود، این یک اتفاق ضطرابزا و تنشزا است؛ یعنی اگر ما در هر لحظه فکر کنیم که باید چیزهای بیشتر و بهتری داشته باشیم و به چیزهایی که داریم راضی نباشیم، قطعاً شرایط تنشزا و غیرقابلکنترلی را تجربه میکنیم که میتواند مبنای الگوهای غلطی باشد که برای دیگران در جامعه مشاهده میشود.»
تجملگرایی جوانان را از ازدواج منصرف میکند
متأسفانه روحیه مصرفگرایی محدود به خرید کالاها نیست، این طرز تفکر چند سالی است که به ازدواج جوانان نیز ورود پیدا کرده است؛ اما وجود روحیه تجملگرایی در ازدواج معضلی است که نوری درباره آن میگوید: «هزینههای بالای آغاز ازدواج و شروع زندگی مشترک اگر در رقابت با کمنیاوردن، چشم و همچشمیها و بیشتر و بهتر داشتن و پر زرقوبرق بودن باشد، باعث میشود که تعداد زیادی از جوانها جرأت ورود به مسیر ازدواج را نداشته باشند.»
او تأکید میکند: «هرچقدر مسیر مصرفگرایی، چشموهمچشمی و بیشتر و بیشتر داشتن الگوی جامعه برای جوانها باشد، ما شاهد معضل عدم ازدواج جوانانی که در سن بهینه ازدواج هستند، خواهیم بود و در چنین شرایطی جامعه با مشکلات دیگری مواجه خواهد شد.»
راهکارهایی برای تغییر دید فرهنگی مردم به مصرفگرایی
نوری بهترین راه مقابله با معضلها را پیشگیری بهجای حل آن معضل میداند. او میگوید: «یکی از روشهای مفید برای پیشگیری از مصرفگرایی، آگاهی افراد به تفاوت بین نیاز و خواسته است؛ ما برخی چیزها را نیاز داریم و برخی چیزها را میخواهیم. اگر ما بتوانیم بین نیاز واقعی و خواستههایمان تفکیک قائل شویم، شاید بتوانیم مصرفگرایی را کنترل کنیم.»
این روانشناس یکی دیگر از روشهای پیشگیری را ممنوعیت خرید چیزهای غیرضروری دانست و افزود: «ما باید خویشتنداری را بیاموزیم تا بتوانیم در برابر چیزهایی که واقعاً ضروری نیست، مقابله کنیم.»
او تأکید میکند: «ما اگر بتوانیم در هنگام خرید، کالاهایی بخریم که بیشتر دوام داشته باشد، میتواند باعث شود که تنوع خرید و پیدرپی خریدکردن برای یک نیاز مشخص اتفاق نیفتد و این یک سبک عادتی در ما شود.»
نوری داشتن خلاقیت را راهکاری کمککننده در پیشگیری از مصرفگرایی دانست و افزود: «گاهی اوقات افراد ابزارها و وسایلشان را خیلی راحت دور میاندازند درحالیکه با کمی خلاقیت میتوانند از آن ابزار یا وسیله استفاده دیگری داشته باشند. این امر باعث میشود که نیاز به خرید در قسمتهای دیگر زندگی کاهش پیدا کند.»
این استاد دانشگاه با اشاره به تبلیغهای وسوسهانگیز بیان میکند: «تبلیغهای وسوسهانگیز که انواع کالاهای لوکس و رنگارنگ را به شما نشان میدهند میتواند افراد را به سمت خرید و مصرف بیشتر و بیشتر داشتن گرایش دهد؛ بنابراین، اگر به این وسوسههای بیرونی هوشیار باشیم، درک کنیم و ببینیم که چه چیزی نیاز واقعی است و بر مبنای نیازهای واقعی خریدهایمان را انجام دهیم این میتواند کمککننده باشد.»
او میگوید یکی از کمککنندههای دیگر تبدیل پولها است: «اگر افراد بتوانند پسانداز کنند و حساب بانکهایی داشته باشند که دسترسیهای خیلی مستقیمی به آنها نداشته باشند، میتواند الگوی خرید و مصرف در فرد را کاهش دهد.»
این روانشناس یکی دیگر از الگوهای مؤثر در پیشگیری از مصرفگرایی را آموزش پساندازکردن به بچهها دانست و افزود: «اگر قلکهای کوچکی که از قدیم والدین برای بچهها میخریدند و به آنها یاد میدادند که پساندازکردن را الگو قرار دهند، چه در قالب حساب بانکی و چه در قالب قلک باز هم اتفاق بیفتد، الگوی ترغیب به پساندازکردن، حفظ پول و خرجکردن در مواقع ضروری به بهترین شکل ممکن در فرد شکل میگیرد؛ بنابراین اگر هوشیار باشیم و از مصرفگرایی پیشگیری کنیم، میتوانیم با این معضل مبارزه کنیم و این گرایش را در ساختار جامعه به حداقل برسانیم.»
نظر شما